مرگ یعنی که دلی باشدُ آن شاد نباشد
سینهات کلبهی متروکه اضداد نباشد
پر پرواز بچسبد به تن خستهی کوکو
قفسی باشد و آزادهای آزاد نباشد
مرگ یعنی که به پر از شیرهی خشخاش
تیغی نرسد طعمهی معتاد نباشد
مرگ یعنی که بجز کاخ بهشتت
شجرهی نامهی آباء تو آباد نباشد
مرگ یعنی که فراخوانده شوی صبح
تیغ باشد و تماشاچی و جلّاد نباشد
مرگ یعنی که تنت را بفروشی
روح پژمردهی تو هم صف قوّاد نباشد
مرگ یعنی که تو را قند بیافتد
شهر ویرانه شدهات را دو سه قناد نباشد
مرگ یعنی که ارم را بنهی پا
بر سر درگه آن جلوهی شدّاد نباشد
مرگ یعنی که بیافتد ز تو چادر
و تو در جانب ون گردیُ ارشاد نباشد
مرگ یعنی که به امید جهان گوش کنی باز
آن چه گلچین شده ات شاد نباشد
مرگ یعنی که تو حاضر به کلاسی
که شده هفت به پا باشیُ استاد نباشد
مسیر زندگی تغییر خواهد کرد
زمانه قصه را تحقیر خواهد کرد
به دنبال خوشی گشتیم و در گشتن
نجستن این جوان را پیر خواهد کرد
چه بیهوده به رویا بسته بودم دل
که این کابوس را تعبیر خواهد کرد
در این انبار کاه درد با ماتم
چرا سوزن همیشه گیر خواهد
گرسنه خوابهای خسته را بیشک
خیال و غصه خوردن سیر خواهد کرد
اگر اقبال هم روزی به در کوبد
نشانی منم تغییر خواهد کرد
همیشه بخت بد میآیدم فیالفور
وِلی کام خوشم هِی دیر خواهد کرد
به رسم ناخوشایند زمانه گر گرفتارم
مرا دنیای ناخوش *یر خواهد کرد
مرادم را اگر خر باشد خواهم سوارش من
خرم ، چون خر مرا هم زیر خواهد کرد
ولی همواره با این زندهام یک روز
خدا این چرخه را تعمیر خواهد کرد
تو به این قلب آکنده از آه من نود بده
نصفه شب یا سحر هر زمان شد بده
نود بده تا بشوره غمامو تنت
در کنار وبت هم زمان نود بده
من نمیگم که هر آن بده نود به من
وقت گل دادن شوکران نود بده
هر زمان که دلت خواست تحسین بشی
به تلگرام من همچنان نود بده
ترس از اینکه بشه فیل تر باعثه
که نمیگم که عریان ، نود بده
نود بده تا که عادل به یادم بیاد
تا دو شنبه بشه جاودان نود بده
درباره این سایت